سایه سار سر اسلام که رفت از بر ما
جاری از داغ غمش اشک دو چشم تر ما
چون غریبانه سفر کرد و برفت از دنیا
شد عزادار پدر ام ابیها زهرا(س)
مثل یک سایه گذشت از سر ما پیغمبر(ص)
در غمش دست عزا زد به سر خود حیدر(ع)
چشم را بست و سفر کرد به سوی عقبی
سوخت از غم جگر فاطمه اش واویلا
زینب(س) از غصه و غم ناله برآورد ز جان
قد او در غم پیغمبر اسلام(ص) کمان
حسن(ع) از داغ رسول دو سرا(ص) می گرید
همنوا با همه ی اهل سما می گرید
شد حسین ابن علی(ع) چشمه ی خون چشمانش
تا قیامت شده اندوه و عزا مهمانش
آن که بودی دو جهان هدیه و ارزانی او
بود بر زانوی حیدر(ع) سر نورانی او
او غم انگیز ترین لحظه ی رفتن را داشت
او غریبانه ترین حالت مردن را داشت
غربت لحظه ی تشییع زمین را لرزاند
همه ارکان و ستون های یقین را لرزاند
شهر در حیله و نیرنگ و علی(ع) تنها بود
موسم کشمکش و جنگ و علی(ع) تنها بود
نقشه ی غصب ولایت عملی شد آن روز
تا به مسند بنشیند خود شیطان آن روز
تا علی(ع) آب روی پیکر اطهر می ریخت
آن جماعت به سر سوره ی کوثر می ریخت
بر در خانه ی زهرا(س) شده از هیزم ، پُر
می زند آتش بیداد و جفا هردم گُر
شعله پیچید به در، نوبت زهرا(س) آمد
پشت در دخت نبی ام ابیها(س) آمد
منکسر پهلوی او بین در و دیوار است
سینه ی فاطمه(س) مجروح از آن مسمار است
نا گهان خورد زمین او و به زحمت افتاد
همسر شیر خدا بین جماعت افتاد
او که می سوخت ز هجران پدر واویلا
محسنش سقط شد از ضربه ی در واویلا
تا که برخاست ز جا خورد ز رذلی سیلی
صورت او شده از ضربه ی سیلی نیلی
تا کفن کرد علی(ع) پیکر پیغمبر(ص) را
بستری شد ز غم و درد و مصیبت زهرا(س)